جام تن تويييييي

روي

لبخندت

مکث کن

چند ثانيه ، فقط بيا جاي من

و زل بزن به خودت

عجب ديوانه ميکند آدم را....

مرا ببخش,

که هنوز

با يادت خيال مي بافم

خاطراتت را نفس ميکشم

و دل تنگي هايم را

واژه واژه شعر ميکنم

مرا ببخش...........

کي مي شود

روشن به رويت

چشم من

کي؟

بدجور دلتنگتم!

کاش بودي تا اول صبح نفست بکشم!

برگرد

با تنهايي ات

کجا ميگريزي؟

برگرد

من آبادي تو ام....ََ

بيا براي چند لحظه

هم که شده

جايت را من عوض کن!

ميخواهم بدانم

همه ي دنياي, کسي بودن

چه حسي دارد.......

عاشقانه حرف زدن رو فراموش کردم

دلم به حال اين همه

احساس خودم

مي سوزه!

دلم واسه اين همه ثانيه ها

که بي گذر  تو

نميگذره.......

تمام احساس اين

روزهاي من

دلتنگي

دلتنگي

دلتنگي

حواست باشه کسي رو کشتي که

دوست داشتنش را روزي فرباد کشيدي

سلام بهارم

خيلي وقته ديگه بلد نيستم بنويسم

ديگه بلد نيستم حرف بزنم

همه چي رو از ياد برده ام حتي يه لبخند ساده.

ممنون که نوشته هايت رو حذف کردي!!!!!

ميدونم ممکنه هيچوقت اينجا سر نزني و نخوني

واقعا نميدونستم هرچي بزرگت کنم

خودم کوچيک ميشم